گذشت آنوقت هایی که مردم همدیگر را دور میزدند ،حالا از روی هم رد می شوند

 

از درد های کوچک است که آدم می نالد
وقتی ضربه سهمگین باشد ، لال می شوی….
 
 
 
صبح هم ماجرای ساده ایست،
گنجشک ها بیخودی شلوغش می کنند…!
 
 
 
ارزش بعضیا اندازه اشکه که از چشمات بیفتن
نه اندازه نبض که اگه نباشن نباشی …
 

در عجبم چطور هنوز ستون فقراتت سالم است

وقتی با این انهدام سخت از چشمانم افتادی . . 

  

بی آشیانه را شوق ماندن نیست

سنگ بر زمین انداز ، من خود پریده ام

 

داور قلبم سوت نداره
راحت باش ، خطا کن